نامه های شهید و همرزمانش:
بسم رب الشهداء و الصدیقین
شهیدان زنده اند الله اکبر
آنانکه در ایمان برهمه پیش گرفتند آنان به حقیقت مقربان درگاهند آنان در بهشت درنعمت جاودانی به ناز و نعمت به سر می برند.
خانواده محترم شهید «اسماعیل نظری»
با عرض سلام خدمت شما پدرو مادر و خواهر وبرادری که چنین فرزندی و برادری تحویل اجتماع اسلامی دادید و با تعالیم اسلامی توانستید ایشان را در راه خدا بزرگ کنید که چون به حد می رسد و قدرت فکر و اندیشه داشته باشد آرامش را چنان پیدا کند که خداوند و اولیااش فرموده اند چگونه باید باشید.
ای خانواده محترم شهید اسماعیل نظری سلام ما را از جبهه حق علیه باطل که همانا فرزند شما در اینجا به خاطر اهداف اسلامیش درهمین خاک به درجه رفیع شهادت نائل گشته بپذیر که اگر لیاقت داشته باشیم ما ادامه دهندگان شهید شما و تمام شهیدانیم.
پدر و مادر عزیزم چه زیبا فرموده است امام امت که اسلام به جز یک برهه از صدراسلام چنین جوانانی به خود ندیده است که فرزند شما دلباخته به اسلام و به خدای خویش شتافت و به فرمان رهبرش که همانا نایب به حق صاحب الزمان است لبیک گفت و فرزند شما آگاهانه در راه اسلام جهاد کرد و جهاد در رحمت الهی است که تنها بروی بندگان ویژه خداوند گشوده می شود و بدینوسیله ما را به اهداف خویش که همان هدف خود بود آشنا ساخت که درود ما را از فرسنگها دور که نه درود ما بلکه درود امام امت را که نه درود امام امت را بلکه درود اولیاء و خدا بر تمام شهیدان و شهید عزیز اسماعیل نظری و خانواده محترمش باشد که شخصی بودند در ؟؟؟ ما یادشان گرامی باد و راهشان همچنان پا برجا.
خانواده شهید اسماعیل نظری از اینکه سعادت دیدار با شما را نداشتیم طلب مغفرت می کنیم و به این نامه که ازطرف سربازان حزب الهی این یگان ارتش جمهوری اسلامی ایران تقدیم می شود اکتفا می کنیم که امیدواریم سلام مارا بپذیرید و ازتمام شما التماس شفاعت می کنیم.
خانواده گرامی همانطوری که هر شهیدی می فرماید برجنازه ام گریه نکنید اگر می کنید صدایتان را بلند نکنید که شهید شدن گریه ندارد شکست اسلام گریه دارد به هوش باشید که اسلام انشاءالله شکست نخورد و فقط یاد خدا باشیم که الا بذکرالله تطمئن القلوب « فقط با یاد خدا اطمینان قلب حاصل می شود». امیدواریم که این انقلاب یک انقلاب جهانی شود و مقدمه ای برای ظهور حضرت بقیه الله ارواحنا له الفداء باشد وخداوند توفیقی فرماید که شما چون کوه استوار باشید و در پشت جبهه به پیروی از رهبر انقلاب اسلامی امام خمینی پشت جبهه را حفظ کنید و مشتی محکم بر پیکر این منافقین از خدا بی خبر زده باشید تا شهیدان ما آسوده خاطر به خدای خویش بپیوندند. خداوند انشاءالله به تمام خانواده شهیدان صبر عنایت فرماید.
لطفا یک قطعه عکس4*6 از شهید اسماعیل نظری برای ما ارسال فرمائید وهرگونه پیامی برای فرزندان و برادران شما در جبهه دارید به همین آدرس که روی پاکت نوشته بفرستید در پایان چند دعا می نویسیم و از خدای خویش طلب رحمت برای شهیدان و صبرو بردباری خانواده این عزیزان به خصوص به خانواده شهید عزیزم اسماعیل نظری می کنیم.
پروردگارا آن توفیقی به ما بده که روح ما آن چنان قوی باشد که نه مال نه ثروت نه شهرت و نه مقام و نه هیچ هوای نفس برما پیروز شود. آمین
پروردگارا به حق محمد و اهل بیتش دلهای ما را به نور ایمان روشن بفرما. آمین
پروردگارا عمر امام امت را طولانی بگردان. آمین
پروردگارا در این جبهه های جنگ پیروزی نهائی را نصیب ما بفرما و سلامهای خالصانه ما را به وجود اقدس ارواحناله الفداء برسان ، قلب مبارک او را پیوسته از ما راضی و خشنود بگردان ، شهدای ما را با شهدای صدر اسلام محشور بفرما.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاتة
از طرف همرزمان شهید اسماعیل نظری به خانواده گرامیش
درود بر خمینی بسم الله الرحمن الرحیم درود بر شهیدان
اسماعیل نظری
سلام ، پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه خداوند متعال خواهان و خواستارم و امیدوارم که در سایه ایزد متعال از نعمت سلامتی برخوردار باشید.
باری خدمت پدر و مادر ، حسینعلی ، مرضیه ، کبرا ، صغری ، سلامی می رسانیم. خدمت قدمعلی ، سید اکبر و عمو غلامعلی را با خانواده سلام می رسانم. مهدی ، عباس ، جواد کوچولو را سلام می رسانم. زن عمو عزیز را با بچه ها سلام می رسانم. اکبر، اصغر، ابراهیم، اسماعیل و حمید نظری ، عباس و مجتبی سلام می رسانم. حسینعلی جلالی را با خانواده سلام می رسانم . استاد حسن جلالی را با خانواده سلام می رسانم. آقا عمه جانعلی و علیرضا و غلامرضا دلاوری را با خانواده سلام می رسانم. دایی اکبر آقا،هاشم آقا،جلیل آقاجلالی را با خانواده سلام می رسانم. دایی آقا ضیاء را با خانواده سلام می رسانم.
اکبر محمد و اعظم به دلیجان آمده اند وهنوز هم اینجا هستند سلام برسانید. فاطمه کچل و ملیحه را سلام برسانید.
خلاصه هرکه را در نامه جا گذاشته ام معذرت می خواهم و شما ازقول من خدمت آنها سلام برسانید.
باری همه همشهریان مسلمان را سلام می رسانم. خدمت موتور نیز سلام می رسانم.
باری این نامه دوم است که برای شما می فرستم و ممکن است این نامه رودتر از نامه قبلی به دست شما برسد.
حال من بسیار خوب است و سرکیف هستم جای من بسیار خوب است. اینجا نه جنگ است و نه کار سختی به ما واگذار می کنند فقط شبی دو ساعت نگهبانی می دهیم و بقیه اش را هم می خوابیم روز هم ازصبح تا غروب بیکاریم. اینجا اتاق مجهزبا بخاری و کلیه وسائل زندگی موجود است و هیچ گونه کمبودی نداریم حتی اینجا ازدلیجان بهتر می گذرد. همه اش بیکاریم و فقط هرشب 2ساعت نگهبانی می دهیم.
نگهبانی وسائل ارتشی اینجا امن است. مدت چهارماه است که ارتش اینجا هست اما یک نفر هم به طرف آنها تیراندازی نکرده است پس شما نگران نباشید. اینجا قرار است هرماه 10 روز مرخصی بدهند. به محض اینکه مرخصی دادند به دلیجان می آیم . اما شما چشم انتظار نباشید چون کار ارتش است و ممکن است مرخصی را دیر یا زود بدهند.
می خواستم برای محمد هم نامه ای بنویسم ولی گفتم شاید در مرخصی باشد و به دستش نرسد به حسینعلی نظری بگوئید درس بخواند تا مثل من به اینجا بیاید. درنامه ای که می نویسید وضع شهر را برایم بنویسید. آیا کبری خوب شده است ؟ مغازه سوپرمارکت قدمعلی می چرخد ؟
آیا عمو به خانه جدیدش اثاث کشی کرده است؟ اگر به خانه جدیدشان رفته اند از قول من به آنها مبارک باد بگوئید. تعداد شهدای دلیجان ونام آنها را در نامه برایم بنویسید. اگر غلامحسین صفری پسر نائب از شاهرود نامه ای فرستاده از درسش را برایم بفرستید. بابا سلطانعلی چه
می کند آیا هنوز هم سرکارگر است یا کارش را شهرداری تعطیل نکرده است. ننه خانم باشی چه می کند حتماً غصه می خورد اگر غصه دوری مرا می خورد به او بگوئید که من خوشحالم و هیچ نگرانی ندارم و تو بیخودی غصه می خوری چون جای من خیلی خوب است و خود من خواستم که به اینجا بیایم چون پادگان را دوست نداشتم و خسته شده بودم.
به ننه بگوئید کسی که امام را دوست دارد باید دل شیر داشته باشد. به جواد کوچولو و حسینعلی بگوئید کمتر سوار موتور شوند . خواستم برایتان کارت تبریک بفرستم اما چیزی در دست نداشتم فقط یک سلام گرم که آن را خدمت شما تقدیم می کنم.
ننه آقا وبابا مسترو را سلام برسانید وبه آنها ازقول من بگوئید با هم خوب باشید. از نظر پول جای نگرانی نیست چون ارتش ماهی دوهزار تومان حقوق می دهد.(روزی 70تومان). آیا موتور را هم نمره کرده اید اگر نمره نکرده اید خودم می آیم و آنرا نمره می کنم.
سیداکبر چه می کند آیا رئیس بانک شده یا نه با کبری به هم نمی زنند.
خلاصه خدمت همه دوستانم همه همکلاسیهایم سلام می رسانم، خدمت همه شما از کوچک و بزرگ سلام می رسانم. برایم بنویسید که بعد از شهید شدن همشهریانمان مردم از انقلاب برگشته اند یا انقلابی هستند. در آخر به روح پاک همه شهدا سلام می رسانم و این عید را به آنها تبریک عرض می کنم به شما سفارش می کنم به نماز جمعه بروید به آوارگان جنگ هم کمک کنید، قوم و خویشان را دوست داشته باشید و به آنها اگرمحتاجند کمک کنید، اگر قدمعلی برای مغازه پول کم دارد از پول من هرچه می خواهد به او بدهید .
سرانجام برای اماممان خمینی دعا کنید که من نوکر امام هستم مبادا به او فحش بدهید که من ناراحت می شوم.
خداحافظ نوکر همه شما سرباز خمینی ، اسماعیل نظری
درود بر شهدا بسم الله الرحمن الرحیم سلام بر خمینی
خدمت همه آنهایی که دوستشان دارم
سلام، پس از عرض سلام سلامتی شما را از درگاه ایزد متعال خواهان و خواستارم و امیدوارم که در سایه قدرت الهی شاد و خرم و سالم باشید.
باری اگر از احوالات اینجانب اسماعیل خواسته باشید الحمدلله صحیح وسالم هستم و ملالی در بین نیست جز دوری دیدار شما که امیدوارم دیدارها بزودی زود تازه گردد.
باری خدمت پدر و مادر عزیزم سلام می رسانم و امیدوارم که باور کنند که جای من بسیارخوب است نه جنگی و نه دعوائی. کار من فقط 2 ساعت نگهبانی از اتاقی که در آن می خوابیم است اینجا که ما در آن هستیم قبلاً به وسیله ارتش پاکسازی شده است و ضد انقلاب ها را دستگیر کرده اند . به خدا قسم جای من بسیارخوب است و اگر شما ناراحت باشید بی خودی ناراحت هستید.
باری خدمت برادرم حسین،مرضیه،کبری،صغری،قدمعلی با خانواده ، سید اکبررضوی،عموغلامعلی با خانواده، زن عموعزیزبا بچه، آقا عمه جانعلی با خانواده، دائی اکبرآقا را با خانواده ، دائی آقا ضیاء با خانواده، پدربزرگ و ننه آقا سلام می رسانم. از جانب من مشهدی حسن جلالی (ماست وشیره) با خانواده ، حسینعلی جلالی با خانواده، حسینعلی نجفی را با خانواده سلام می رسانم. خدمت عباس ، مرضیه ، جواد کوچولو سلام می رسانم. خدمت اکبر،اصغر،ابراهیم،اسماعیل،حمید نظری سلام می رسانم. خدمت عباس،مجتبی نظری سلام می رسانم.
خلاصه سرتان را درد نیاورم هرکس سراغ مرا گرفت خدمت او ازجانب من سلام برسانید. خدمت غلامرضا با خانواده، علیرضا دلاوری(انقلابی) را با خانواده ، عبداله دلاوری سلام برسانید.
انشاءالله که ایام عید به شما خوش گذشته باشد ، ماکه خوش بودیم . ارتش برای عید پرتقال و همه چیز فراهم کرد. غذای ما بسیارخوب است حتی بهتر از خود دلیجان.
این سومین نامه ای است که برای شما می فرستم انشاءالله که جواب نامه را برایم بفرستید لطفاً آدرس دقیق دلیجان را برای من بفرستید. من این نامه را به آدرس بانک کشاورزی اگرنامه به راحتی به دست شما می رسد همیشه نامه را به این آدرس برایتان می فرستم.
باری آقا حسینعلی نظری درست را بخوان و کمتر موتورسواری کن تا مثل من سینوزیت نگیری چون وقتی سوار موتور می شوی سرت درد
می آید.
به جواد کوچولوبگویید کم سوار موتور شود ، به مهدی بگوئید مشق را از سمت راست و حساب را از سمت چپ بنویسد. به عباس بگویید که نقلهای توی دکان را خودت تنهایی نخور.
باری من اینجا فکر می کنم همه شما باهم خوب هستید و با هم دعوائی ندارید. شاید هم اینطور باشد شاید هم مثلاً سید اکبر با کبری دعوا کرده باشد. شاید قدمعلی با صغری دعوا کرده باشد ، شاید بابا مسترو با ننه آقا دعوا کرده باشند. شاید هم همه شما با هم قهر باشید . خلاصه من امیدوارم که همه شما باهم خوب باشید.
باری خدمت همه دوستانم سلام برسانید. من برای محمد نیز نامه ای خواهم نوشت .
باری از لحاظ پول ناراحت نباشید چون ارتش به اندازه کافی حقوق می دهد. به محض گرفتن مرخصی به دلیجان خواهم آمد. در نامه تعداد شهیدان دلیجان را با نام برایم بفرستید. آیا مردم دلیجان هنوز انقلابی هستند یا نه؟ اگر آنجا نفت نیست از اینجا برایتان بفرستیم.
عزیزان من روزی جنگ تمام خواهد شد همه ما به خانه بر خواهیم گشت و خدا را از خود راضی خواهیم کرد. در پایان به روح پاک همه شهدا درود می فرستم و امیدوارم که در سایه خداوند متعال و رهبری خمینی بت شکن انقلابمان را به پیروزی برسانیم.
نوکر همه شما و همه انقلابیون شهرمان چاکر دیپلم وظیفه اسماعیل نظری
خاطره ای از شهید:
مشخصات راوی خاطره
نام و نام خانوادگی:خانم باش جلالی :نسبت با شهید:مادرشهید
عنوان خاطره:
ایشان 18 سال داشت که به جبهه رفت و اول به مشهد و سپس به جبهه رفت 5ماه داشت که به خانه برگردد ایشان در اهواز خرمشهر سوسنگرد و در اخر هم در چزابه حضور داشت
ایشان در چزابه به شهادت رسید
ایشان دیپلم داشت و در کوره اجر پزی کار میکرد
اینقدر به مردم احترام واکرام داشت
ایشان با دوربین درحال دیده بانی بوده و در جبهه ارپی جی می زد و در حال دیده بانی بودند که از کوه بالا می رود و دیگر نمی فهمند که چی شد و 15 روز قبل از عید شهید و یکماه بعد از عید به خانواده تحویل گردید
ایشان یک مرتبه به خوابم امد و گفت که دلم شور می زند و با موتور رفت
به خواب یکی ازاقوام امده که با پسری همراه بود که گفتند که این کیست گفته که پسرم است من ازدواج کردم