وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ان صلواتى ونبیکى و محیا ى و مما تى لله رب العالمین
سلام بر مهدى منجىعالم بشریت سلام خدمت رهبرى که ما را ازخواب غفلت بیدار کرد سلام خدمت پدرو مادرانى که عزیزان و نور چشمانشانرا روانه جبهه هاى نبرد مى کنند.
مردم عزیز اکنون که من این لیاقت را پیدا کرده ام که در جبهه اسلام علیه کفر حضور یابم لازم مى دانم هدفى را که براى آن در این جبهه پا مى گذارم بیان کنم . نمى دانم چگونه این مطلب را با جان و دل درک کرده ام به روى کاغذ بیاورم ولى باید آنچه که در توان است به کار برد و هدفى را که براى جان خود را فدا مى کنم بیان کرد.
برادران : امام حسین (ع) مى فرماید : مرگ با عزت بهتر است از زندگى با ذلت .
پس چرا باید زیر بار ذلت رفت باید قیا م کرد و ظالم را ریشه کن کرد . اگرچه جان را نیز در این راه فدا کنیم و نمى دانم منظور خود را مى رسانم یا نه .
هدف این است که موقعى جان درخطر است پول را فداى جان باید کرد ولى وقتى دین در خطر است باید جان خود را فداى دین کرد زیـرا جـان در مقابل دین هیچ ارزشى ندارد.
من جان خود را به خاطر احیاى دین فدا مى کنم . اگر چه جسدم پاره پاره گردد یا در زیر آفتاب سیاه گردد و یا از تشنگى بخشکد.
اى کسانى که این وصیت نامه را مى خوانید بدانید که من جز الله هیچ هدف دیگرى نداشتم و به خاطر احیاى دین خدا در زمین قیام کرده ام و از رهبر بزرگ شهیدان امام حسین درس شهادت آموختم و در این راه از جان نیز دریغ نکرده ام .
و اما اى مادر عزیز : اگر چه شما را آرزو بر این بود که من برگردم ، هیچ در فقدان من ناراحت نباشید که من با شهادت خویش به چیزى بهتر از برگشتن به خانه دست یافتم .
از همه مى خواهم که این بنده گناهکار را که سر تا پا گناه کار بوده ام ببخشید . مادرم : امیدوارم که شیرت را برایم حلال کنید و بدان که فرزندت در راهى قدم گذاشت که على اکبر حسین و على اصغر حسین (ع) در این راه کشته دین گشتند . پس امیدوارم که هیچ دلگیر نشوید از تمام دوستان و آشنایان درخواست حلالیت مى کنم . مادر عزیزم اگر چه مال دنیا ارزشى در برابر دین ندارد ولى باید آن را نیز خرج کرد تا دین پا بر جا بماند پس هر چه از مال دنیا دارم خودت در اختیار بگیر و هر طور که دلت مى خواهد در راه رضاى خدا خرج کن . مادرم هیچ ناراحت نباش از اینکه من در خانه شما نیستم ولى بدان که خدا خودش در خانه شماست . خودت همچنان که مرا تربیت کردى آنها را نیز تربیت کن مادر عزیزم در مرگ من گریه و زارى نکنید .
درآخر از همه روحانیون عزیز شهرستان خود آقاى ؟؟؟ و روحانى و آقاى حائرى و کاظم زاده و باقرى و دیگران تقاضا دارم که نماز شب اول قبر را برایم بخوانند .
والسلام ساعت 10 صبح شنبه 29/9/1365
یارب به در تو آمدم شرمنده از بار گناه ســــر به زیـر افکنده من بنده خاطیم تـــو مولاى کریم عفو از تو روا بود گـــناه از بنده
خاطره ای از شهید:
مشخصات راوی خاطره
نام و نام خانوادگی: عصمت فدایی نسبت با شهید:مادرشهید
نشانی محل سکونت:دلیجان خیابان امام کوچه جعفر دارابی
عنوان خاطره:
کلاس نهم بود که رفت جبهه هشت ماه بیشتر درجبهه نبود خوش اخلاق و مهربان و خوش برخورد متدین ومذهبی بود موقعی که می خواست به جبهه برود یک ؟؟؟ویک بسته اورد خاله اش گفت جعفر بشین گفت می نشینم بعد رفت با یک پیراهن سفید پوشیده به اوگفتم مادر حیف است که بروی رفت دو بار برگشت دیدم از لابه لایه ای در نگاه کرد پسر خواهرم گفت خاله بگذارید برود این ده روز که گفته برود
در عالم خواب دیدم که هواپیما عراقی داشت خوشه های انگور را می ؟؟؟که از خواب بلند شدم فهمیدم که شهید شده است خودش گفت اگر جلوی من را بگیری من میروم شهید می شوم محمد دارابی برادرشهید می گوید من کودک بودم می دیدم که برادرم با دوسه تا از دوستانش می امد خانه میگفت ما باید برویم راه کربلا را باز کند
در عملیات کربلای4شهید شد برادرم کمک غواص بودند ایشان می خواسته بروند مرز ؟؟؟که عراقیها حمله می کردند به ؟؟؟انها را شهید کردند