وصیت نامه شهید:
شهید حبیب حسنى
فرزند نظر على
انشاء الله به جهاد مقدس خود ادامه داده و با سعى مستمر و روزافزون در دو بعد جهاد اکبر و جهاد اصغر زمینه را براى قیام نهایى آماده تر سازیم و به مقام قرب الهى نائل گردیم .
هیچ وقت خون شهید نمى رود خون شهید بر زمین نمى ریزد. خون شهید هر قطره اش تبدیل به صدها قطره و هزارها قطر بلکه به دریایى از خون میگردد و در پیکره اجتماع وارد مى گردد و ؟؟؟؟ پیغمبر فرمود ک ما من قطره احب الى الله من فطره دم فى سبیب الله هیچ قطره اى در مقیاس حقیقت و در نزد خدا از قطره خونى که در راه خدا ریخته شود بهتر نیست. شهادت تزریق خون است به پیکر اجتماع بین شهدا هستند که پیکر اجتماع و در رگهاى اجتماع خاصه اجتماع کسانى که دچار کم خونى هستند خون جدید وارد مى کنند. و الله و الله فى الجهاد و نجو الکم و انفسهم و السنتکم فى سبیل الله . من از یکایک آشنائیان برادران کسانیکه با من سلام علیک دارند حلالیت مى طلبم وامیدوارم که مرا حلال کنید الخصوص پدرم الخصوص مادر عزیزم که شبها و روزها و خیلى شبها مرا توجه و نگهدارى کرده است امیدوارم و آرزو دارم که اى مادر عزیز مرا حلال نما. اگر مى خواهید برایم گریه کنید.
اگر مى خواهید براى من گریه کنید بیاد سالار شهیدان حسین (ع) بیفتید و براى سالار شهیدان گریه کنید چون گریه کردن براى مظلومیت حسین در دنیاى اخروى ثناگوى و شفاعت دهنده شما عزیزان است . و حال عضى بجز تقسیم مالیه خویش و اداى دین خویش ندارم اگر پولى در صندوقچه ام داشته باشم و یا اگر پولى در جیبم داشته باشم طبق موازنه اسلامى به پدرم واگذار مى شود و یا اگر حقى که از گردنم بایستى گه رد شود به پدر عزیزم وا مى گذارم و امیدوار هستم که اگر پولى قصاصى شکایتى از طرفم داردند اى پدر عزیز شما باید زحمتش را بکشى و من یک کفش و یک شلوار دارم که کفش و شلوار را به برادرم واگذار مى شود و پولى که در دفترچه ام است به پدر عزیز بخشیده مى شود و حال اگر حلالیتى است باید که پدر و مادر ببخشند و حال چون چیز دیگرى ندارم ببخشم تنها در دنیاى اخروى شما عزیزان شفاعت مى کننم کسانى را شفاعت مى کنم که مرا حلال کرده اند همچون پدر و مادر عزیزم که مرا سربلند نگه داشته اند .
والسلام
و حال چون چیز دیگر ندارم که به مادرم ببخشم تنها مادر عزیزم را شفاعت مى کنم.
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى حسین را نگه دار
السلام على الحسین و على الارواح التى حلت بغنائک الیک منى سلام الله
از کجا آمده ام آمدنم بهر چه بود
به کجا مى روم آخر ننمایى وطنم
مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک
چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامى و فرمانده کل قوا حضرت امام خمینى (روحى له فداه) و با آرزوى پیروزى بر دشمنان کفر ستیز اسلام در جبهه هاى حق علیه باطل
در آن هنگام که سالار آزاد مردان سرور شهیدان حضرت سید الشهدا حسین بن على (ع) به اطراف خود نگاه کرد و یاران با وفاى خود که بهترین یاران در طول زمان هستند را از دست رفته دید در آن هنگام که بدن حبیب بن مظاهر بر اثر اصابت تپه ها سوراخ سوراخ دست و سر مبارک علمدار خودابوالفضل العباس را از تن جدا شده و بدن على اکبر را تکه تکه شده و بالاخره گلوى على اصغر را بر اثر تیر سه شاخه کفر ، شرک و نفاق پاره و خود را در مقابل ابنوه ظالمان تنها و نزدیک به شهادت و لقاى محبوب دید ، فریاد برآورد هل من ناصر ینصرنى و آیا کسى هست که یارى کند واکنون با نداى ملکوتى لبیک یا خمینى مى ریم تا به دبیر نائبک عظیم الشأن امام زمان (ع) رهبر کبیر انقلاب امام خمنیى (مد ظله العالى ) جامه عمل بپوشانیم و ارتش بیست میلیونى را تشکیل دهیم تا همگان دست در دست یکدیگر صفوف الهى قرار گیرند و به ؟؟؟ طاغوت و کفر جهانى بر خیزنده باشد پشتیبانى ملت شهید پرور ایران در یارى و اطاعات از امام ؟؟؟؟؟ هوشنیار کند و مقدمات ظهور ولى الله الاعظم علیه السلام فراهم گردد و نداى ملکوتى لبیک یاخمینى در این است که شیاطین را بیش از پیش به وحشت انداخته و به مومنین و اآزاد مردان مژده فتح مى دهد امید است که به ربهرى امام عزیز بتوانیم در این راه مقدس که انتخاب کرده ایم ثابت قدم بمانیم .
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علی الحسین و علی الارواح التی حلت بفنائک الیک فی سلام الله
ازکجا امده ام امدنم بهر چه بود به کجا می روم اخرتنهایی وطنم
من باغ ملکوتی نیم از عالم خاک چند روزی قفس ساخته ام از بدنم
با سلام و درود به رهبر کبیر انقلاب اسلامی و فرمانده کل قوا حضرت امام خمینی ارواحی ؟؟؟؟و با اروزی پیروزی رزمندگان کفر ستیز اسلام در جبهه های حق علیه باطل
در ان هنگام که سالار ازاد مردان سرور شهیدان حضرت سید الشهدا و حسین بن علی (ع)به اطراف خود نگاه کرد و یاران باوفای خود که بهترین یاران در طول زمان هستند را از دست رفته دید در ان هنگام که بدن حبیب بن مظاهر بر اثر اصابت تیر ها سوراخ سوراخ و دست و سر مبارک علمدار خود ابوالفضل العباس را از تن جدا شده و بدن علی اکبر را تکه تکه شد و ....بالاخره گلوی علی اصغر را بر اثر تیر سه شاخه کفر شرک ونفاق پاره و خود را در مقابل انبوه ظالمان تنها و نزدیک به شهادت و لقای محبوب دید فریاد بر اورد هل من ناصر ینصرنی ایا یاری دهنده ای هست که مرا یاری کند و اکنون با ندای ملکوتی لبیک یا خمین میرویم ما به تدبیر نائب عظیم الشان امام زمان علیه السلام رهبر کبیر انقلاب امام خمینی مدظله العالی جامه عمل بپوشانیم و ارتش بیست میلیونی را تشکیل دهیم تا همگان دست در دست کف؟؟؟؟وصفوف الهی قرار گیرند و بر علیه طاغوت بجهاد برخیزند باشد که این پیشقدمی ملت شهید پرور ایران در یاری و اطاعت از امام دیگر ملتی را نیز هوشیار کند و مقدمات ظهور که ولی الله ان عظم علیه السلام فراهم گردد ندای ملکوتی لبیک یا خمینی ؟؟؟؟است که شیاطین را بیش از پیش به وحشت انداخته وبه مومنین و ازادمردان مژده فتح می دهد امید است که به رهبری امام عزیز بتوانیم در این راه مقدس که انتخاب کرده ایم ثابت قدم ؟؟؟؟
خاطره ای از شهید:
مشخصات راوی خاطره
نام و نام خانوادگی: نظرعلی حسنی نسبت با شهید:پدرشهید
نشانی محل سکونت:خ هفت تیر خ پیروزی ک حسنی تلفن:08664221763
عنوان خاطره:
ایشان بسیجی وبه عنوان داوطلب به جبهه اعزام و تقریباً 19 سال داشت
ایشان یک مرتبه به فاو و دچار موج انفجار شدند که حدود دو ماه طول کشید که خوب شد و قصد جبهه کرد و با او مخالفت کردند ومن ان موقع میوه فروشی داشتم که مدتی بعد امد که گفت محمد ابراهیمی شهید شده و من رفتم به اصفهان تا میوه بیاورم در ان موقع دلم به شور افتاد وسریع به دلیجان برگشتم و دیدم مغازه بسته است که دیدم پسرم امد و گفت حبیب به جبهه رفته و من به مسیر راهشان رفتم که دیدم خواهرم به همراه حبیب ایستاده اند ومی گفت که عمه گریه نکن من به او گفتم که تو به سهم خودت ؟؟؟؟به جبهه رفتی گفت سهمی نیست من باید بروم ناموس خودم را حفظ کنم گفت اگر از رفتن من ناراضی باشیم من سه چیز به شما می گویم اگر قبول نداشتی من بروم بگو 1-حضرت علی گفت که باید صد هزار شمشیر در جبهه بزنیم2-اگر مخالفت کنید به دین کفر از دنیا می روی3- ناموس ما را از دستمان می گیرند
گفت یادت هست که کتاب خزان ا؟؟؟؟می خواندی و گریه می کردی و می گفتی که کاش در رکاب امام حسین شهید می شدی
رفت و تا 45 روز بعد در شلمچه بود که در عالم خواب دیدم اسباب و اثاثیه ما را در پشت پنجره حضرت عباس است گفتم چرا اینچنین شده گفتند که به امانت ایجاست صبح به همسر گفتم که حبیب دیشب شهید شده که روز چهارشنبه ساعت 4 عصر بود که دو پاسدار و چند نفر دیگر امدند و گفتند که در چه حالید گفتم خوبید به انها گفتم که چهار روز است که پسرم شهید شده است و خواب را تعریف کردم که خبر را دادند
ایشان زمانی که به دنیا امد تا 40 روز گریه می کرد وبه دکتر که می رفتیم می گفت که سالم است واین امر را بارز بود که به شهادت رسیدند
ایشان در هنگام شهادت ترکش به سر و گردن و ازبین بردن چشم و اصابت ترکش به پا و بیضه و باقی اجزا برخورد کردند
گفته پدر شهید این ؟؟؟؟و شورشیان به ؟؟؟ابوسفیان وبنی امیه در این زمینه و این شهدا همچون شهدا کربلا وحبیب بن مظاهر هستند یک شب بعد ازشهادتش در قم بودم برای عمله غده ای در شکمم در بیمارستان بودم و چون کسی به ملاقات من نیامد و درحال گریه بودم که گفتم اگر حبیب بود به ملاقات می امد در خواب دیدم که حبیب وم ن او را بر روی پایم نهادم و باهم غذا خوردیم و یک لحظه شروع به گریه کردم که از خواب پریدم و پرستاران دورم را گرفتند وگفتند که چه شده گریه می کنی گفتم شهیدم به دیدار من امده و مرا ملاقات کرد ایشان به همراه علی اصغر حسنی هر دو همیشه با هم بودند و عاشق امام حسین وعاشق امام و انقلاب بودند وبرای میهن بسیار زحمت کشیدند