.
.
.
.
نام :سیدرضا
نام خانوادگى :طباطبایى
نام پدر :سیدحسین
تاریختولد :10/05/1342
ش.ش :
محلصدورشناسنامه :دلیجان
تاریخ شهادت :22/10/65
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحمیلى
شرح حادثه :حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسطدشمندرجبهه
وصیت نامه شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
وقاتلوهم حتى لاتکون فتنه و یکون الذین کله لله - و بکشید (کافران) تا فتنه اى نباشد و باشد تمام دین براى الله .
با سلام و درود بى پایان به پیشگاه ساحت مقدس حضرت ختمى مرتبب رسول اکرم محمد مصطفى (ص) و خاندان گرامیش بویژه قطب عالم وجود صاحب العصر و زمان حضرت حجه ابن الحسن العسگرى مهدى موعود روحى و ارواح العالمین لتراب مقدمه الفدا (عج) و نایب بر حق و بزرگوارش حضرت آیت الله العظمى امام خمینى رهبر کبیر انقلاب اسلامى و با سلام و درود بى کران بر رزم آوران سپاه توحید که با رزم بى امان و حماسه آفرین خویش عرصه را بر مزدوران بعثى تنگ نموده و میروند تا آخرین ضربات خویش را بر پیکر پوشالى و رو به زوال صدامى وارد نمایند. و سلام و صلوات خداوند بر شهیدان بویژه سرور و سالار شهیدان ابا عبدالله الحسین (ع) طلا یعه داران مکتب خونرنگ شهادت و سلام بر قهرمان ؟؟؟ سالار پیام آوران شهداى بخون خفته کربلاى حسینى زینب کبرى (ص) .
اکنون که تمامى اسلام در مقابل کفر و تمامى ایمان در مقابل شرک و الحاد قرار گرفته و جامعه اسلامى و خداجوى ایران در مقابل پیکار و مبارزه با دنیاى کفر و الحاد و استکبار و استبداد میباشد این حقیر وظیفه خود دانستم در عرصه پیکار و مبارزه حاضر تا به تکلیف الهى اسلامى انسانى خویش که همان ادامه به اسلام و خون شهیدان انقلاب خونبار اسلامى میباشد عمل کرده باشم و حقیر با شناخت و آگاهى کامل دراین راه قدم گذارده و هیچگونه اکراه و اجبارى نبوده و غرض فقط و فقط اطاعت از امر ولایت فقیه و رهبر کبیر انقلاب اسلامى میباشد. اینکه اینجانب سیدرضا طباطبائى وصایاى خود را آغاز میکنم.
- اولین وصیتم به ملت قهرمان و شهیدپرورایران است و آن است که توجه داشته باشید که درکارهاى خود جز به خدا و امدادهاى غیبى دل به چیز دیگرى نبندید و از هرآنچه غیرخداست چشم پوشیده و بدانید کارى که براى خداوند متعال انجام گیرد شکست و روال و فراموشى درآن راه ندارد و تنها نسل فى سبیل الله است که باقى و محفوظ میماند و دیگراینکه مبادا خداى ناکرده در رابطه با جنگ و جبهه خستگى و بى تفاوتى از خود نشان داده که این امرگناهى بس بزرگ و خیانتى آشکارو جبران ناپذیربه شهیدان و زیر پا گذاردن خون شهیدان ودهن کجى به معلولین و مجروحین است و دیگراینکه عزیزان ما به تکلیف عمل میکنیم و تکلیف ما را سیدالشهدا تعیین کرده است و نپرسید.همانطور که امام عزیزمان فرمودند پیروزى دراین جنگ به حول وقوه الهى ازآن ماست و هیچگونه تردیدى درآن نیست و تازه اگر یک روزى در ظاهرخداى ناکرده شکست هم بخوریم ما به تکلیف خود عمل کرده و در روز قیامت در پیشگاه خداوند متعال هیچگونه سرافکندگى و شرمندگى نخواهیم داشت. وصیتى به برادران دانش آموز و آینده سازان این مملکت اسلامى برادران و خواهران عزیز دانش آموز از شما میخواهم هر چه بیشتر در راه کسب علم و دانش و تهذیب نفس کوشش کرده تا انشا الله درآینده بتوانیم از نظر علم و تفحص همراه با تعهد به خودکفائى رسیده و کارهایمان را با دستان و افکار پرتوان خود انجام دهیم و معلوم است که در اینجا سخن من با برادران و خواهرانى است که متعهد و معتقد به انقلاب اسلامى بوده و قلب آنها بخاطر اسلام مى طپد و من از همه برادرانیکه قدرت و توانائى جنگیدن و رفتن به جبهه را دارند میخواهم که هر چه بیشتر به سوى جبهه ها هجوم آورده و جبهه ها را آنچنان که تاکنون گرم نگه داشته اید تنور جنگ را گرم نگه دارید. تا انشا الله هر چه سریعتر با کمک و یارى خداوند کار متجاوزین بعثى را یکسره کرده و کربلاى مصلاى حسینى را از اشغال حزب کثیف بعث آزاد کنیم. و سخنى چند با مسئولیتى اموروآن اینکه قدراین ملت مظلوم مستضعف حزب الهى را بدانید که به همت و تلاش این امت حزب ا. . . بود که شما به این مقام و منصب رسیدید و من به آن دسته از مسئولینى که حاضر نیستند بعد ازهفت سال که از انقلاب میگذرد خود را با انقلاب و درخط امام قرار دهند و هنوز هم که هنوز است کارشکنى کرده و چوب لاى چرخ انقلاب میگذارند و سعى میکنند که با اعمال ضدانقلابى خویش چهره انقلاب را لکه دار و مردم مسلمان را از انقلاب جدا کنند هشدارمیدهم که هرچه سریعتر بخودآیند و دست از این عمل خلاف اسلام و انقلاب برداشته و براه اسلام باز آیند وگرنه قهرانقلابى این ملت همانطور که بنى صدر و امثالهم را به دیار نیست و نابودى فرستاد شما را هم بزودى زود مفتضح و به زباله دان خواهند ریخت.
پیامى براى امت حزب الله شهرمان
حقیر بعنوان فردى چند سالى در این اجتماع اسلامى شما عضویت و شرکت داشتم. از شما برادران و خواهران و سروران گرام میخواهم که جنگ و جبهه و نماز جمعه را فراموش نکنید و بیش از پیش در نماز جمعه و جماعات و دعاهاى کمیل و توسل و مجالس شهدا شرکت کنید که وجود و بقاى ما در حرکت و مراسم مذهبى میباشد و مرگ و نابودى ما روزى است که از نماز جمعه و دیگر مجالس مذهبى کناره بگیریم.
در پایان توصیه هائى براى پدرومادر و خواهران و برادرانم
پدرجان سلامت باد و من از تو میخواهم که مرا ببخشید چرا که من نتوانستم حق شما را آنطور که شاید و باید یا اصلا ادا کنم . چرا که شما براى من زحمتها کشیدید و رنجها تحمل کردید. امیدوارم که مرا ببخشیدو حلالم کنید . مادرجان ازشما ممنون و سپاسگزارم که مرا شیرپاک خوراندى و مرا ازکوچکى با اهل بیت و امام حسین (ع) آشنا ساختى و زحمتها که برایم کشیدى امیدوارم که مرا حلال کنى و ببخشى . برادرانم از شما میخواهم که خط و راه مرا ادامه داده و نگذارید که سلاح من بر زمین بماند و درفراق من همچون کوه استوار و مقاوم باشید. خواهرانم از شما میخواهم که همچون زینب کبرى (س) مقاوم و استوار باشید و از پیام آوران خون شهیدان باشید و در حفظ و رعایت حجاب خود کوشا باشید. پدرومادرخواهران وبرادران از شما میخواهم که اگرحقیر توفیق و لیاقت پیدا کردم که به فوز شهادت برسم ناراحت نباشید و گریه و زارى نکنند چرا که شهادت فخر اولیا الله است و شهادت خط محمد (ص) و آل على (ع) است و هرکس که درخط محمد (ص) و على (ع) و برکشتى آنها سوار شود نجات خواهد یافت و من فکر نمیکنم که شما غیراز سعادت و کمال من چیزدیگرى از خداوند خواسته باشید.
و پیامى براى همسرم
و آن اینکه چند سالى که با هم بودیم و با هم زندگى کردیم از شما سپاسگزارم و از شما عذر میخواهم که حقیر نتوانستم در این مدت آنطور که شاید و باید به وظیفه خود عمل کرده باشم و همسر خوبى براى تو باشم و از تو میخواهم که مرا ببخشى و حلال کنى و از تو میخواهم که در تربیت فرزندم کمال دقت و کوشش را بنمائى. تا آنگونه که رضایت خداوند است ایشان بزرگ تا انشا الله در آینده مثمرثمر براى اسلام باشد و در پایان از برادران و خواهران و پدرومادرم و همسرم و کلیه کسانى که بنحوى با آنها رفت و آمد داشتم از آنها حلالیت میطلبم و امیدوارم کار بدى از من دیدند به بزرگوارى خودشان حقیر را ببخشند. / والسلام
سید رضا طباطبائى
14/4/1365
خاطره ای از شهید:
مشخصات راوی خاطره
نام و نام خانوادگی:سید حسن طباطبایی نسبت با شهید:پدرشهید
نشانی محل سکونت:دلیجان خ نراق ک بن بست طباطبایی روبروی نانوایی تلفن:08664223804
ایشان در بار اول که جنگ شروع شد به مدرسه می رفت برای سیکل یک روز برای جبهه بی خبر از ما رفته بود.معلم ایشان گفت که سید رضا دو روز است به مدرسه نمی اید و به مادرش گفتم که سید کجاست گفت جبهه رفته است و ایشان به سومار رفته است وسه ماه نیامد زمانی که امد گفتم انجا چقدر به شما می دهند گفت 2000تومان گفتم ان را به ما بده تا برایت زمین بخرم گفت سر راه جبهه دادم
روزی بود که در حال ساختمان برای ایشان بودم که دیدم با لباس پاسداری امد گفتم کجا بودی گفت که امده ام مرخصی گفت چه می کنی گفتم که من نیازی ندارم و دختر چرای به من داد که هرچه خرج خانه می شود از ان برداشت کنم و رفت بعد از مدتی و سه ماه بعد مرخصی امد وگفت که من امده ام مرخصی گفته شهردار در باختران اسبی وحشی را دید و دو مرتبه او را گرفت و بار سوم ایشان اسب رابه وسیله اسلحه زد
تازه یک شب بود که نامزد کرده بود وعملیات رمضان را نشان می داد که گفت اگر من بودم می دانستم که چه کنم دو روز بعد رفت و جبهه و تا یک سال بعد بچه ای خدا به او داد که اسم او را سعید گذاشت وبه مرخصی امدو چند روز بود دوباره 6 ماه بعد رفت و دوباره امدو گفتم سیدرضا سعید نیاز به پدر دارد گفت که روزتولد سعید شهادت من است و همان شد
شهید طباطبایی در کربلای 4 مفقود شد گویا در ان زمان عملیات لو رفته بود و دارای اسلحه سبک بود با آرپی چی تیر بار چی ها را زد و در کانال با اسلحه دوربین دار زده بودند ایشان فرمانده بود وبا هشت شهید دیگر پیکرانشان به اسارت رفت وایشان 29 روز مفقود بود و بعد پیکر شان را اوردند
نماینده ما در ان زمان حاج علی رضا نظری با یک سرهنگ برای بازدید به جبهه می روند اقای ابوالقاسمی برای پیشواز می اید که سوال می کنند از عملیات که اقای ابوالقاسمی میگوید که طباطبایی مفقود شده است وسید رضا وسید نظام هر دو برای عملیات طرح ونقشه می ریختند
دستوری برای عملیات کربلای 5 می رسد که باید سید رضا را برگردانید
و با این عملیات ایشان را بر می گردانند در حالیکه یک کشاورز شیعه پیکرانشان را که زیر خاک بودندبه عده ای نشان می دهند و برمی گردانند
.
.
.
.
.