.
.
.
دست نوشته شهید:
بسم الله الرحمن الرحیم
ای سرباز
ای سربازان ای جانبازان خدا ترا نگهدار
ای پاسداران ای سرباز خدا ترا نگهدار
من با تمام خستگیم تا صبح می مونم بیدار یک شب تاریک یک شب سنگین
همه جا خاموش ولی دلم غمگین لائی لائی لائی کوچه مان و آسمون یکرون نمی اید هیبچ کس از خونه بیرون
نه یک خبر از مادر نه نامه ای از یارب بی خبرم چند روزه از خونه دل دارم (2)
خیلی که تنگ برای خونه مون برای ؟؟ برای آشیونمون
تق - تق - تق
که این صدای هم رزم منه که داره آتش به قلب دشمن می زنه
خون اول از خون منه رنگ اول از رنگ منه باعث مگر دشمنه لائی لائی لائی
در شهر خون پرور آبادان
23/12/61
علی محمد شریفی
وصیت نامه شهید:
نام :محمد
نام خانوادگى :شریفى
نام پدر :روحاله
تاریختولد :01/01/1341
ش.ش :783
محلصدورشناسنامه :دلیجان
تاریخ شهادت :22/02/62
نوع حادثه :حوادثمربوطبهجنگتحمیلى
شرح حادثه :حوادثغیرمترقبهمناطق عملیاتى-خفگىدرآب
بسم رب الشهدا
وصیتنامه ناوى شهید علی محمد شریفى
بنام خداوند بخشنده مهربان و در هم کوبنده ظلم و ستم
فلیقاتل فى سبیل الله الذین یشرون الحیوه الدنیا بالاخره و من یقاتل فى سبیل الله فیقتل او یغلب فسوف نوتیه اجرا عظیما
پس باید کارزار کنند در راه خدا آنانکه فروختند زندگى دنیا را به آخرت و هر کس کارزار کند در راه خدا پس کشته شود یا غالب آید پس زود باشدکه بدهیم اورا اجر عظیم
با درود فراوان به رهبر کبیر انقلاب اسلامى ایران نور چشم مستضعفان جهان امام خمینى و با درود بر رزمندگان که در جبهه هاى حق علیه باطل بر کفار بعثى مى شورند و مىتازند و آنان را به هلاکت مىرسانند.
اینجانب ناوى وظیفه محمد شریفى که خود را پاک ایرانى مىنامم و براى حفظ اسلام و میهنم این لباس پرافتخار سربازى را به تن کرده ام و تا آخرین قطره خونم از این مرز و بوم و اسلام عزیز و از خون شهیدان اسلام دفاع خواهم کرد انشاءالله
پدر جان این وصیتنامه را که مشغول نوشتن هستم در ساعت ...... روز به تاریخ...... در دشت کربلاى خونین شهر این پیامهارا براى شما و والده عزیزم و اخویهایم دارم به این طریق که شما راهم را ادامه دهید و نگذارید به خون هزاران شهید گلگون کفن بى حرمتى شود پدر جان اگر من شهید شدم از شما تقاضا دارم براى من گریه نکنید که ضد انقلاب خوشحال میشود چونکه خداوند در قرآن کریم وعده داده است که صابرین را دوست دارم شما هم به همان وعده وفا کنید . از برادرانم میخواهم که راهم را ادامه دهند و جایم را خالى نگذارند و ضد انقلاب بداند که گورش را با دست نامبارک خودش مى کند و در هر لحظه به زبالهدان تاریخ و ارباب جنایتکارشان پیوند مى زنند.
دیگر امید من این است که امام را فراموش نکنید امید دیگرم این است که اگر یک مرتبه هم شده است چشمم به جمال نورانى امام زمان (عج) روشن بشود و جمالش را ببینم .
به امید آن روزى که کربلاى حسینى عزیزمان باز شود تا بتوانیم امام سوم را زیارت کنیم . کسى که در راه اسلام جانفشانى کرد و درجه شهادت را شخصا پذیرفت.
و از خواهرم میخواهم که زینب گونه باشد و آن قهرمانى را داشته باشد که زینب داشت.و من هم سعى میکنم اگرراه حسین را نتوانم ادامه دهم بلکه راه خواهرش زینب را ادامه دهم .
براى من بس است که چشم ضد انقلاب را کور کنم و در جبهه بتوانم سهمى از این انقلاب برده باشم و پیامم به حزب اللهیان این است که در مقابل کوردلان سنگدلان ضدانقلاب استقامت بیشترى داشته باشید که روز به روز شکست آنها حتمى است و این عروسکهاى امریکایى مانند صدام و شاه حسین اژدنى و عروسکهاى جنایتکار دیگرش را به درک واصل خواهیم نمود. به گفتار الهى توجه داشته باشید که پیروزى از ماست. چون خداوند در قرآن کریم وعده داده است که اگر کشته شوید پیروزید واگر فتح کردید باز هم پیروزید
پس راه ما راهى است پاک و پاکیزه به امید پیروزى رزمندگان اسلام - والعاقبة للمتقین - سلام بر شهیدان راه حق و سلام بر شهیدان راه حق و عدالت و بر آنانکه راه آنان را ادامه دهند. درود بر خمینى کبیر
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
خدایا خدایا تا انقلاب مهدى (عج) خمینى را نگهدار ـ آمین .
خاطره ای از شهید:
مشخصات راوی خاطره
نام و نام خانوادگی:روح اله شریفی نسبت با شهید:پدرشهید
نشانی محل سکونت: دلیجان خاوه محله سرقلعه تلفن:08664363311
ایشان سرباز نیروی دریایی بودند و در بندر امام خمینی خدمت می کردند تحصیلات ایشان سیکل و به شغل کشاورزی می پرداخت
ایشان حدود 23 ماه خدمت را انجام داده ویک ماه دیگر به پایان خدمتش باقی مانده بود دوران اموزشی را در پادگان صفر 5کرمان گذراند
ایشان یک مرتبه مجروح شدند که مدتی را در بیمارستان در شیراز بستری بودند و پس از بهبودی به خانه امده و باز به جبهه رفتند .ایشان در هنگام شهادت در ناو جنگی حضور داشتند که دشمنان بعثی ناو را مورد اصابت قرار داده و ایشان بر اثر اصابت ترکش به دست ایشان و غرق شدن در دریا و موج انفجار به شهادت رسیدند
در عالم خواب دیدم که با لباس سربازی با شمشیری بر کمر و حمایل و چفیه ای بر گردن بسته بود و میر فت او بسیار به مردم کمک می کرد و همه از دست او راضی بودند نماز و روزه اش هرگز قضا نمی شد و همه را به این امر توصیه می کرد
ایشان از لحاظ اخلاقی بسیار نیکو بود
.
.
.
.
.